شاعر : هستی محرابی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل
زینبِ کبری شدی تا عـشق رامعنا کنی کربلا را تا ابـد با اشـکِ خوداحـیا کنی
روح بخـشیدی به آئـینِ پـدربعد از نـبی پیروی از مادرِ خود حضرتِ زهرا کنی
سوختی چون شمع درپای ولایت تا فقط بیرقِ سرخِ حسین را در زمین بر پا کنی
ای علَم بر دوش از کـربـبلا تا شـامِ غـم ای که با لبخندِ اشکت درد را زیـبا کنی
آمدی ای گـل نه تـنهـا زینتِ بـابـاشـوی بلکه مهرت رابه قلبِ عاشقانت جاکنی
درشبِ میلادت ای ماهِ دلافـروزِحسین من توسل کرده تا قـلـبِ مـرااحـیـاکـنی
تو پیمبر دامـنِ زهـرا شـده مـعـراجـتـان آمدی تابابِ رحـمت را به رویم وا کنی
تـورسـولِ مُـرسـلِ کـربـبـلای غـربـتـی با سرِبالای نـیـزه نیـمهشب نجـواکـنی
در لـبـت آوازِ سـرخِ کـربـلا،آهِ عـطـش دشتِ خونِ تشنه را با اشکِ خوددریا کنی
در زمـینِ کـربـلا تـحـتِ ولیِ امـرِخـود اقتدا بر مادرت در ظهـرِ عـاشـورا کنی
ای تـماشـایـیتـرین زیـبـاییِ صـبـرِخـدا ای که با گوشه نگاهی هردلی شیدا کنی
درزلالِ معـرفت بیانـتهایی چون عـلی این همه دردغـریـبی راکجا انـشا کـنی
زینب ای اُمّالمصائب اسوۀ صبر و رضا هستیات را دادهای تا عشق رامعنا کنی
کربلا بـا یـاد تو در چـشـمها زیـبـا شـده چونکه با اعجازِ نطقت ظلم راخنثی کنی ای که راضی بررضای حق،ممنونیم اگر نامِ ما را در ردیفِ عـاشـقان امضا کنی ما مدافع بر حریمت گشتهایم ازجان ودل کن دعا شاید شهادت را نصیبِ ما کنی!